نامادری من یک بلوند داغ با سینه های بزرگ است. خانه ما بیش از حد خلوت است، اتاق من بیش از حد نزدیک به او است. من او را می خواهم، و او من را. ما در حال ساختن هستیم که پدر سختگیر من قطع می کند. او به من دستور می دهد که کونش را پر کنم، ناله هایش در سراسر خانه می پیچد.