لیلا، یک دختر معمولی دانشگاهی، به طرز ناعادلانه ای قفل در خوابگاهش را باز گذاشت.وقتی پدر ناتنی اش وارد شد، نتوانست در برابر جذابیت بدن تنگ و کوچکش مقاومت کند.بی قرار از پیشرفت های او، در ابتدا عقب نشینی کرد.با این حال، با اصرار او، کنجکاوی او برانگیخته شد و او خود را در برخورد ممنوعه غوطه ور کرد.