یک برخورد داغ با یک نوزاد بی تنه که هوس یک سواری وحشیانه دارد، رخ می دهد. گل میخ مشتاق خواسته های او را برآورده می کند و از منحنی های دلپذیر او لذت می برد. شور و شوق آنها در یک میعادگاه جنگلی منفجر می شود و ناله های آنها در میان درختان می پیچد. مبادلات شفاهی فراموش نشدنی، لعنتی شدید و پایانی پر از آب و هوا آنها را بند می آورد.